
افشای شبکه ترور وزارت اطلاعات، نامه سرگشاده حمزه درویش؛ زندانی اهل سنت محبوس در زندان لاکان گیلان (رشت) با نوشتن نامهای سرگشاده به جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوقبشر سازمان ملل متحد در امور ایران نسبت به نقض حقوق خود در زندان اعتراض کرده است.
آقای درویش در این نامه از گزارشگر ویژه حقوقبشر آقای جاوید رحمان درخواست پیگیری اقدامات عاجل برای پیگیری وضعیت وخیمی که در زندان دارد و با خطر جانی مواجه است دخالت نموده و اقدام عاجل به عمل آورد.
بخشی از نامه حمزه درویش به جاوید رحمان
اینجانب حمزه درویش هستم زندانی سیاسی زندان لاکان گیلان، امروز دوشنبه ۶بهمن ۱۳۹۹. ساعت ۴ عصر به وقت ایران میباشد.
نامه سرگشادهای خطاب به جاوید رحمان نوشتم که میخواهم انتشار و اطلاعرسانی به صورت کتبی شود.
بسم الله رحمان رحیم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شریف گزارشگر ویژه حقوقبشر ایران آقای جاوید رحمان.
احتراماً به استحضار میرسانم. اینجانب حمزه درویش هستم ۲۷ساله زندانی عقیدتیـ سیاسی اهل سنت محبوس در زندان مرکزی گیلان «لاکان».
بنده در اردیبشهت ماه سال ۱۳۹۴، در فرودگاه توسط مأموران وزارت اطلاعات دستگیر و سپس من را به وزارت اطلاعات و بازداشتگاه اوین انتقال دادند. بعد از ۵۸ روز بازجویی و نداشتن سابقه امنیتی، من را با وثیقه آزاد کردند. بعد از آزادی در حیاط منزل پدر خود مشغول به پرورش بلدرچین و پروش پرنده و مرغهای زینتی بودم.
دستگیری مجدد توسط وزارت اطلاعات
حدود یک سال آزاد بودم. در مدت این یک سال وزارت اطلاعات گیلان و سازمان اطلاعات سپاه با ایجاد فشارهای روحی و روانی جهت همکاریهای خطرناک، روزگار من و خانوادهام را سیاه کردند. بطور مثال از بنده میخواستند که در بین افراد و گروههای تکفیری و تندرو نفوذ کرده و برای آنها جاسوسی کنم. که با انجام این عمل هم امنیت جانی خودم و هم امنیت جانی خانوادهام به خطر میافتاد. که برایشان اصلاً اهمیت نداشت.
حدود یک سال بعد از آزادی، یعنی در تاریخ ۱۴-۴-۱۳۹۵ برای دومین بار بنده را بازداشت کردند. و به مدت ۷۰روز در زندان مقر شهدای گمنام انفرادی اطلاعات گیلان زیر شدیدترین شکنجههای روحی، روانی و جسمی و همچنین هتاکی و فحاشی به مقدسات اهل سنت نگهداری کردند.
بعد از ۷۰روز من را به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در بازداشتگاه اوین انتقال داده و به مدت یک ماه زیر فشارهای روحی شدید، از من بازجویی کرده سپس من را به اندرزگاه ۴ ، سالن ۳ بند عمومی اوین انتقال دادند.
دادگاه ۵ دقیقهای و حکم ۱۵ سال زندان
در دیماه سال ۱۳۹۵ من را بدون اطلاع قبلی و بدون داشتن حق وکیل جهت بازپرسی نزد رئیس دادسرای مقدس تهران آقای امیر ناصری برده که آقای امیر ناصری با اعمال فشار و تهدید و دادن وعدههای دروغین من را مجبور کرد تا وکیل تسخیری که انتخاب خودشان بود را قبول کنم.
در اسفند ماه همان سال من را به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسهای برده و به مدت ۵ دقیقه دادگاهی، و به مدت ۱۵سال محکوم کردند.
بعد از ابلاغ حکم و اعتراض به حکم صادره، به زندان رجایی شهر تبعید کرده و به خاطر اعتراض به حکم صادره پروندهام را در تاریخ ۲۸مرداد ۱۳۹۶ جهت بررسی به دیوان عالی کشور ارسال نمودند. در تاریخ یک مرداد ماه در ابلاغیهای اعلام کردند که حکم صادره تأیید شده است. یعنی در عرض ۳۳روز حکم ۱۵ سال حبس من به تأییدیه دیوان عالی کشور رسید.
درخواست اعادهی دادرسی کردم و اقدام به وکیل گرفتن نمودم. که متأسفانه اعاده دادرسیام را قبول نکردند، و اجازه گرفتن وکیل را هم به من ندادند. به این منظور برای گرفتن حقوق ضایع شدهام و رساندن صدای مظلومیت خود ، ۴بار در مدت سه سال به مدتهای طولانی ۲۶روز ، ۳۲روز، ۳۵روز و ۵۰روز دست به اعتصاب غذا زدم که متأسفانه هر بار با وعدههای دروغین از جانب مسئولین جمهوری اسلامی به اعتصاب غذای خود پایان میدادم. اما تاکنون حق داشتن وکیل و اعاده دادرسی به من ندادهاند.
نکته جالب و غیر قابل درک و باور اینجاست که دیوان عالی کشور شرط قبولی وکیل و اعاده دادرسی را به وجود تأییدیه از جانب وزارت اطلاعات موکول کرده است. که جای بسی تأسف دارد. وزارت اطلاعات نه تنها مانع از اعاده دادرسی بنده شد، بلکه از ۵ سال تحمل حبس، ۸ ماه است که بدون در نظر گرفتن قانون تفکیک جرائم، من را به زور و اجبار و ضرب و شتم از زندان رجاییشهر، به زندان لاکان انتقال داده و بدون رعایت حقوق شهروندی و حقوق اولیه یک زندانی، حدود ۶ ماه از ۸ ماه را در انفرادی زندان لاکان زیر شدیدترین شکنجههای روحی و روانی و جسمی به همراه دستبند و پابند به همراه روزی یک وعده غذا توسط کارشناسان و به ویژه اطلاعات گیلان و همچنین توسط مسئولان زندان لاکان از جمله رئیس حفاظت اطلاعات زندان لاکان آقای گلزاده و معاونش آقای سعید رحمانی، قرار گرفتم.
انتقال به بند زندانیان با جرائم خطرناک
کارشناسان و رئیس اطلاعات گیلان بعد از هر بار شکنجه با دادن طناب و سیم، بنده را تحریک و تشویق به خودکشی و خودزنی میکردند. بدین منظور برای شکنجه روحی و روانی بیشتر، من را به سالن ۸ زندان لاکان بین ۲۴۰زندانی محکوم به اعدام که امنیت جانی نداشتم، انتقال دادند. در طول ۸ماهی که در زندان لاکان میباشم به خاطر انواع شکنجههای روحی و روانی و جسمی دچار انواع مریضیها گشتهام. از جمله ناراحتی قلبی و حمله عصبی به طوری که در هفته ۲ تا ۵ بار از هوش میروم. ضعف شدید در کلیه سمت چپ و عفونت رودهها و درد شدید در زانوی سمت چپ و شکستگی انگشتان پا بر اثر باتوم.
یا آسیب شنوایی در گوش چپ به خاطر زدن سیلیهای پی در پی به طوری که فقط ۲۰درصد شنوایی دارم.
آقای جاوید رحمان؛ وزارت اطلاعات گیلان بارها خانوادهام را به اطلاعات احضار کرده که آخرین بار در تاریخ ۱۶ – ۷ -۹۹ که با تهدید به آنها اعلام نمودند که در صورت گرفتن وکیل پیگیری اعاده دادرسی و همچنین ملاقات و ملاقات تلفنی با فرزندتان و یا واریز پول برای وی، برخورد شدیدی با شما خواهیم کرد.
در طول ۵ سال حبس به خاطر اعمال فشارهای روحی و روانی از جانب اطلاعات گیلان بر روی خانوادهام باعث شده که مادرم دچار مشکلات عصبی شده. به طوری که در سرش لختهی خون جمع شده و رگهای عصبی دو دستش از کار افتاده که بدین منظور چند ماه پیش دست راستش عمل جراحی شد. در روزهای آینده هم دست چپش عمل جراحی میشود. که مدارک پزشکی آن هم موجود میباشد.
هدف اطلاعات از انتقال بنده به زندان لاکان این است که نتوانم وکیل گرفته و اعاده دادرسی خود را پیگیری کنم و به قول اطلاعات نتوانم به راحتی از چنگ آنان جان سالم به در ببرم.
درصورت افشای اسرار وزارت اطلاعات سربه نیست خواهی شد
هدف اصلیشان از اعمال شکنجههای روحی و روانی و جسمی شدید این است که مرا وادار به همکاریهای تروریستی کنند و بارها عنوان کردهاند که در صورت افشای اسرار ما، تو را سر به نیست خواهیم کرد.
آقای جاوید رحمان برای اولین بار میخواهم. مطلبی را افشاء کنم که شاید منجر به کشته شدنم توسط اطلاعات ایران شود. حدود ۶ سال است که از ترکیه به ایران برگشتم و تنها خواسته بزرگ کارشناسان اطلاعات زندان از بنده این است که میگویند خودت را در بین جوانان اهل سنت در برخی استانها از جمله استان گیلان، اردبیل، گلستان و چند استان دیگر به عنوان رابط و نماینده یک گروه تروریستی معرفی کن و آنها را تهییج و تشویق به تشکیل یک گروه تروریستی کرده. که پول و سلاحش را هم اطلاعات گیلان ساپورت میکرد.
قرار بود که بنده به عنوان نفوذی اطلاعات در آن گروه تروریستی باشم و افراد آن گروه را بدون آن که بدانند من نفوذی اطلاعات هستم، تشویق کنم به ترور عدهای از اشخاص مهم که اسامیشان توسط اطلاعات در اختیار بنده قرار گرفته بود. حقیقت امر این است که وقتی به بنده پیشنهاد این کار را دادند به خاطر ترس و نرفتن به زندان، پیشنهاد اطلاعات گیلان را قبول کردم اما بنده شخص خبرهای در این کار نبودم. ولی استارت تشکیل گروه با برنامهریزی و مشاوره با مشاوران اطلاعات رقم خورد که نتیجه نسبتا خوبی به کمک مشاوران اطلاعات به دست آمد.
در این رابطه اسامی ۲۸ نفر با جزئیات و بیوگرافی آنها که در لیست ترور قرار داشتند توسط اطلاعات در اختیار من قرار گرفته شد تا با ترفندی به افراد گروه انتقال دهم. و آنها را متقاعد به ترور این ۲۸ نفر بکنم. از جمله افرادی که اسامیشان در لیست ترور بود آقای بهمن محمدیاری، نماینده اسبق مردم طالش در مجلس و استاد میرشاهی قریشی یکی از علمای برجستهی اهل سنت طالش و همچنین استاد شاپور مرحبا، نماینده اسبق مردم آستارا در مجلس بود که به قول اطلاعات گیلان، آقای مرحبا از طرفداران و نزدیکان هاشمی رفسنجانی بوده و خائن به حساب میاید و لیاقت زنده بودن را ندارد.
اما بنده به دلایل مختلف، همچنین به خاطر غیرانسانی بودن و غیرشرعی بودن این اقدامات در آخرین لحظات پشیمان شده و حاضر به آدمکشی و اقدامات تروریستی نشدم و بدین منظور بلافاصله توسط اطلاعات گیلان، که مبادا افشاگری کنم، بازداشت و به بهانه اتهام داعش که اماننامه قضایی داشتم محاکمه شدم تا بلکه بر سر محکومیت زندان، حاضر به همکاری شوم. تا آنها در نبود من پروژه ترور را پیش ببرند حتی در طول این پنج سال که در زندان میباشم وزارت اطلاعات از طریق نفوذیهای خود در بین جوانان اهل سنت دوبار اقدام به تشکیل گروههای تروریستی کرده که با اطلاعرسانی و مقاومت کردن عدهای از جوانان اهل سنت توسط بنده، پروژهی چند میلیون دلاری وزارت اطلاعات با شکست مواجه شد.
اکنون پس از پنج سال با وجود دوبار شکست در تشکیل گروه دوباره به سراغ بنده و چند نفر دیگه آمدهاند و با زور و شکنجه و آزار و اذیت میخواهند که یک گروه تروریستی برای ترور برخی از سران حکومتی که مهره سوخته میباشند تشکیل دهیم.
اهداف وزارت اطلاعات از تشکیل گروه توسط زندانیان
آقای جاوید رحمان، وزارت اطلاعات اهداف شوم زیادی از تشکیل این گروه را دارد از جمله میتوان گفت یکی از اهداف آن این است که بعد از انجام چند عملیات تروریستی این اقدامات را بهانه کرده و عده زیادی از جوانان داعیان و مبلغان و الگوها را دستگیر کرده و به همین بهانه اعدام کند، و عدهای را به حبسهای طولانی مدت محکوم کرده و در نبود داعیان و مبلغان اهل سنت، عوامل خود را در منابر و مساجد اهل سنت مستقر کرده تا به اهداف شوم خود که نابودی اهل سنت است در این مناطق دست یابد. به عبارت دیگر با این اقدامات میخواهند نوعی کودتا بر علیه علمای اهل سنت کنند.
آقای جاوید رحمان، به خدا قسم من تروریست و آدمکش نیستم و شدیداً با جنگ و خون و خونریزی مخالف بوده و خواهان صلح و امنیت میباشم. اینها میخواهند من را تبدیل به یک تروریست جانی کنند. متأسفانه در کشور خود اسیر جنایتکاران جاعش ایرانی که ظالمتر و ستمگرتر از داعش سوریه هستند گیر افتادهام و نمیدانم از کدامین دردها و جنایتهایشان بگویم.
از آنهایی که در حق دوست خوبم مرحوم وحید فریاد نصیری در بازداشتگاه اوین و رجاییشهر صورت گرفت بگویم یا از جنایتهایی که در حق اقلیتهای دینی از جمله بهائیت، مسیحیت و زرتشتیان که تنها جرمشان بهایی بودن، مسیحی بودن و زرتشتی بودن است بگویم و یا ظلمهایی که در حق خبرنگاران و روزنامه نگاران و فعالین حقوقبشر به خاطر انتقاد و اعتراض و گفتن حقایق است بگویم
گاهی وقتها به یاد زندانی مدافع حقوق بشر آقای آرش صادقی میافتم که به خاطر دفاع از حقوق انسانیت چگونه مادرش توسط وزارت اطلاعات کشته شد
بغض گلویم را میفشارد بطوری که رنجهای خود را فراموش میکنم.
در حال حاضر آقای آرش صادقی در زندان رجاییشهر با بیماری سرطان و زخم معده و زخم روده دست و پنجه نرم میکند. بنده به مدت سه سال که در سالن ۲۵ زندان رجاییشهر در بین زندانیان عقیدتی سیاسی اهل سنت بودم دهها بار گارد زندان به داخل سالن یورش برده و اقدام به ضرب و شتم زندانیان اهل سنت نموده و عدهای را به انفرادی خوفناک رجاییشهر در مدتهای طولانی انتقال میدادند. زندانیانی که تنها جرمشان سنی بودن است.
سلول انفرادی که بسیار کثیف با بوی نامطبوع و فاقد هواکش است. نه وسایل گرمایشی دارد و نه وسایل سرمایشی تنها با سه عدد پتوی کثیف در یک اتاق کوچک و تاریک با دستبند و پابند و بدون آب جهت نظافت و شستشویی و بدون داشتن حق ملاقات و تلفن نگهداری میکنند، که خود بنده بارها به این سلولها منتقل شده و با چشم خود این سلولهای کثیف را مشاهده نموندهام .
در سلول های انفرادی زندان رجاییشهر زندانیان جرائم خشن را به دلیل عدم جاسوسی در بین دیگر زندانیان و موارد دیگر با ضرب و شتم و شکنجه توسط رئیس زندان اقای الله کرم اردبیلی و معاونش آقای حسن قبادی وادار میشوند که با نوشتن درخواست و رضایتنامه به سالنی که امنیت جانی در آن ندارند بروند که متأسفانه بعد از ورود به سالن منجر به کشته شدن و یا نقص عضو آنان از جانب سایر زندانیان صورت میگیرد.
آقای جاوید رحمان، متأسفانه هیچ شخص یا ارگان و مرجعی جهت رسیدگی به شکایتهای ما و دیگر زندانیان سیاسی و سایر زندانیان و سایر هممیهنان صورت بگیرد وجود ندارد به خاطر اینکه حکومت حاکم در ایران و آقای خامنهای یک حکومت دیکتاتوری مطلق میباشد. که حقوق اقلیتهای قومی را نادیده گرفته و در حق آنان ظلم و جنایت میکنند.
همین چند هفته اخیر بود که آقای خامنهای در طی خطابی دستور به عدم استفاده از واکسن کرونا را صادر نمود که در نوع خودش به صورت آشکارا دستور قتل عام مردم ایران را صادر کرد.
آقای جاوید رحمان، شما گوشههایی از شکنجههای رژیم ایران را خوانده یا شنیده ویا در کلیپها مشاهده نمودهاید اما بنده ۵ سال است که این شکنجهها را با گوشت پوست و استخوانهایم لمس کردهام که حتی شدت درد آن هم در ذهنتان خطور نمیکند.
در چند روز اخیر یعنی در دوم بهمن ماه که روز تولدم بود کارشناسان اطلاعات گیلان به خاطر نوشتن نامه سرگشاده خطاب به خامنهای به سراغم آمدند دو عدد سیلی و دوعدد لگد به زانوی چپم به بنده هدیه تولد دادند.
درخواست عاجل برای رسیدگی وضعیت
به خدا قسم که دیگر تحمل این شکنجهها را ندارم. و صبرم به لبم رسیده است. به طوری که روزانه هزاران بار آرزوی مرگ میکنم. گاهی وقتها از شدت درد و فشار میخواهم با طنابی که کارشناسان اطلاعات برای خودکشی به من دادهاند اقدام به خودشکی کنم تا مبادا پیشنهاد اطلاعات را قبول کنم. و تبدیل به یک موجود بیرحم آدمکش و تروریست شوم.
آقای جاوید رحمان، رئیس و کارشناسان اطلاعات گیلان به اسامی مستعار حسینی ناصری دکتر و رضا با کمک و همکاری دادستانی گیلان آقای الله میری و دو بازپرس دادسرای …. آقای امیر ناصری میخواهند با زور و اجبار و با اعمال شکنجههای روحی و روانی و جسمی و عدم قبول اعاده دادرسی و نگهداری در انفرادی بنده را مجبور و متقاعد به انجام اعمال تروریستی کنند که در این رابطه از شما بزرگوار درخواست عاجل میکنم اقدامات و تسهیلات لازم را جهت پیگیری این وضعیت وخیم و نامناسب بنده صادر نمائید. تا در روزهای آینده شاهد تغییرات در وضعیت کنونی خود و سایر زندانیان باشم. و همچنین دوباره از شما تشکر و قدردانی میکنم که وقت گرانبٰهای خود را صرف خواندن نامه بنده میکنید. هر کجا که هستید برایتان آرزوی پیروزی و موفقیت و سلامتی میکنم
حمزه درویش؛ زندان لاکان – ۶ بهمن ماه سال ۱۳۹۹